سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرباز ولایت

نظر

 

تبلیغات و سخنان فریبنده، برخی‌ها را به این نتیجه رسانده که توافق هسته‌ای، صبح موعود همان روزیست که قرار است در همه‌چیز و بخصوص در اقتصاد، اوضاع به سامان و گشایش ایجاد شود اما امروزه آنها خود بهتر از هر کسی می‌دانند که توهم بزرگ گشایش اقتصادی در اثر توافق هسته‌ای، کارکرد انتخاباتی داشت و اکنون در نیمه راه دولت، نه کارنامه مقبولی بدست آمده نه چشم‌انداز معقولی دیده می‌شود، اما انتظارات مردم کماکان بر سر جایش هست! که نه انتظارات مردم، با آن همه شعار پرطمطراق، هر روز و هر روز بیشتر هم شده است.
از این رو ظاهرا برخی از انتشار‌دهندگان آن توهم به این نتیجه رسیده‌اند که راهبرد به تدریج و خیلی نرم و آرام عوض شده و رویکرد تازه‌ای اتخاذ شود. در این رویکرد تازه، از یک سو مقامات دولتی به ساده‌سازی و حتی بی‌اهمیت نشان دادن تاثیر توافق در اوضاع اقتصادی می‌پردازند با این هدف که همین اول راه به زعم خودشان، ترمز انتظارات جامعه را بکشند و سطح توقعات را کاهش دهند. نمونه‌ها و مصادیق فراوانی بر این مدعا قابل ارائه است.
از کاهش ناگهانی و عجیب مطالبات یکصد و پنجاه میلیارد دلاری به 3 میلیارد دلار! تا وعده افزایش قیمت خودرو و یا سخنان رئیس بانک مرکزی درباره یکسان‌سازی نرخ ارز که به مفهوم ساده و واقعی افزایش نرخ دولتی دلار تا سرحد نرخ بازار و... همه و همه از این زمره است.

اما این تغییر ریل ناگهانی، قطعا موجب بی‌اعتمادی مردمی می‌شود که وعده گشایش پس از توافق را باور کرده بودند و در نتیجه باید چاره‌ای اندیشید تا این اتفاق نیفتد. اینجا فاز دوم رویکرد تازه آغاز می‌شود و آن نقش‌آفرینی رسانه‌های زنجیره‌ای و وابسته به بودجه‌های پیدا و پنهان است تا در نقش مشاطه‌ای چیره‌دست، چهره کریه توافق را بزک کنند و از آمریکا و هم‌پیمانانش، فرشته نجات‌بخش ترسیم کنند!
آنها آمد و شد هر هیئت سیاسی و غیرسیاسی را با آب و تاب در بوق می‌کنند، حتی یکی از همین روزنامه‌ها، با ذوق‌زدگی خبر آمدن «یک سرمایه‌گذار آمریکایی» را تیتر کرده بود! و کار به آنجا رسید که روزنامه رسمی دولت به جعل و تحریف خبر لغو تحریم‌های نفتی ایران توسط آمریکا دست زد تا به هر شکل ممکن ثابت کند آمریکا آنقدرها هم که گفته می‌شود بد نیست و می‌توان به خیر او دل بست!

اما همه این هیاهوها و این غوغاسالاری‌ها، مادامی که تاثیری در زندگی مردم- حتی در افقی میان مدت- نداشته باشد، پشیزی نمی‌ارزد و صرفا کارکرد تبلیغاتی و انتخاباتی دارد. و اکنون باید پرسید آیا در عالم واقع، غربی‌ها در صف و نوبت حضور و سرمایه‌گذاری در ایرانند!؟ آیا باید این دروغ را باور کنیم!؟ جواب را می‌توان از دو منبع دریافت کرد؟

از یک سو و با توجه به اینکه پائین بودن ریسک سرمایه‌گذاری و اطمینان از حفظ سرمایه و سود معقول، شرط اولیه برای هر سرمایه‌گذاری معقول و منطقی است، جواب را می‌توان در روزنامه‌ اقتصادی فایننشال‌تایمز و از قول مقام ارشد یک بانک آمریکایی کشف کرد: برای بسیاری از شرکت‌ها، توافق هسته‌ای با ایران، نه فرصت طلایی که میدان مین است!

و ما طرحی برای تجارت با ایران نداریم. فایننشال تایمز ادامه می‌دهد: تحریم‌های اقتصادی و مالی آمریکا و اروپا تنها زمانی برداشته خواهد شد که ایران به تعهداتش عمل کند و انتظار این است که این مدت 6 تا 9 ماه به درازا بکشد.
حتی در توافق قید الزام‌ بازگشت سریع تحریم‌ها در صورت تخلف ایران از عمل به تعهداتش پیش‌بینی شده‌ است.این روزنامه از قول یک کارشناس حقوقی می‌افزاید: ایرانی‌ها بیش از همه  مشتاق آنند که صاحب درآمد فروش نفت خود باشند و پول نفتی که می‌فروشند را بی‌هیچ منعی دریافت کنند.
اما سوئیفت اعلام کرده که ممنوعیتش درباره ایران دست کم تا زمانی که تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه ایران پابرجاست به قوت خود باقی خواهد ماند.

این خبر از چه چیزی حکایت می‌کند؟! بدون کمترین تردیدی می‌توان فهمید که گزارش فایننشال‌تایمز، به روشنی از این واقعیت حکایت دارد که با توجه به ساختار برجام و بازگشت‌پذیری تحریم‌ها، کمتر سرمایه‌گذار و بانک خارجی حاضر است ریسک بالای حضور در ایران را به جان بخرد و وارد این معرکه شود.
گرچه ممکن است عده‌ای به متن برجام استناد کنند که در صورت بازگشت تحریم‌ها، مجازات‌های تازه عطف به ماسبق نشده و سرمایه‌گذاری‌های ایام قبل از تحریم جدید را دربرنمی‌گیرد.
که باید گفت این مطلب به معنی عدم مصادره و ضبط دارایی شرکت‌ها و بانک‌های طرف معامله با ماست اما این موسسات به امید کسب سود وارد بازار ایران شده‌اند و با اعمال تحریم‌ها در برزخی ظاهرا پایان‌ناپذیر گرفتار می‌شوند.
از یک سو سرمایه خود را در ایران پهن کرده‌اند و بموجب تحریم‌های تازه سودی نمی‌برند از دیگر سو، سرمایه تبدیل به کارخانه و اعتبار مالی و... را نمی‌توانند یک شبه جمع کنند و به کشورشان برگردند! در چنین شرایطی، آیا هیچ‌کس حاضر به سرمایه‌گذاری خواهد شد!؟

ممکن است گفته شود این نگاه کاملا بدبینانه است و تاکنون ده‌ها و صدها شرکت برای انعقاد قرارداد و بهره‌مندی از فرصت سرمایه‌گذاری، به ایران آمده‌اند. بهترین پاسخ را می‌توانیم از زبان یک مقام ارشد اتاق بازرگانی بشنویم که صراحتا رفت و آمد هیئت‌های اروپایی را «ژست سیاسی» عنوان کرده است!
عضو هیئت رئیسه اتاق بازرگانی ادامه می‌دهد: پیش از این و قبل از توافق 5+1 هم هیئت‌های اقتصادی زیادی به ایران می‌آمدند یا از ایران و توسط اتاق بازرگانی اعزام می‌شدند. اما رفت و آمدهای سیاسی دیگر از توافق، باعث استنباط دیگری شد و دلیل آن هم اینست که سال‌ها روسا و مقامات عالیرتبه خارجی به ندرت به ایران می‌آمدند... این رفت و آمدها باید بگونه‌ای باشد که به مخالفان توافق برای بازیابی سطح معمول و بالای ارتباطات دیپلماتیک و رفت و آمدهای سیاسی بین دو کشور پیام دهد! ...
هنوز هیئتی در آن قالب متعارف تجاری برای مبادله به ایران نیامده است این چند هیئتی که در رفت و آمد بوده‌اند، هیئت‌هایی سیاسی بودند که در واقع در این رفت و آمدها، یک ژست سیاسی هم در درونش تعبیه شده بود. بنابراین هنوز با شرکتی گفت‌وگو نشده تا اینگونه مطرح شود که به این دست صنایع اهمیت بدهیم یا ندهیم.»

اکنون به روشنی 2 روی واقعیت داخلی و خارجی ماجرای تحریم‌ها و گشایش اقتصادی روشن است و لفاظی‌ها و خوش رقصی‌های رسانه‌ای، جز آنکه همانند قرص خواب‌آور برای جامعه عمل کند، تأثیر دیگری ندارد.

اکنون باید پرسید این کارهای نمایشی چه هدفی را دنبال می‌کند و تخدیر جامعه با تمسک به دروغ‌های فاحش اقتصادی چه دلیلی دارد؟! شاید در پاسخ باید از دغدغه انتخاباتی برخی بازی‌سازان این عرصه یاد کرد که این روزها و به قیمت معامله استقلال کشور، دغدغه اصلی ذهن آنها شده و حاضرند بخاطر آن، هر کاری را به سر ایران و دانش ایرانی بیاورند.
این همان رویکردی است که جان کری هم به صراحت از آن یاد کرد و نسبت به بازگشت دوباره «افراطیون»! -بخوانید انقلابیون- به قدرت در ایران هشدار داد!
آنها قطعاً حاضرند در این راه امتیازات ظاهری و گشایش‌های مقطعی هم ایجاد کنند و حتی هیاهو و جنجال برای سرمایه‌گذاری را هم بیشتر کنند و به عوامل داخلی‌شان هم فرمان شلوغ کاری بیشتر بدهند تا خواب خوش عده‌ای را سنگین‌تر کنند و آنگاه... و آنگاه در لحظه‌ای که همه انتظار اجرایی شدن وعده‌ها را دارند، شروط و قیود مهمی را مطرح کنند که پذیرش آنها به معنی عدول از اصول و مبانی انقلاب اسلامی است و نظام را در دو راهی اقتصاد- استقلال قرار دهند! طبیعتاً اگر حاضر به معامله استقلالمان با اقتصاد شویم، به «استعمار» تن داده‌ایم و اگر بخواهیم استقلال را حفظ کنیم، عوامل داخلی که به گوش خوش‌باوران لالایی رفاه می‌خواندند، خواب آنها را آشفته می‌کنند که نزدیک بود در رفاه غرق شوید، اما تندروها نگذاشتند!

به فرض محال رخدادهای فوق در عالم واقع محقق نشود، پای حرف دیگری در میان است و آن اینکه همانگونه که پس از 12 سال، رئیس‌جمهور اعتراف کرد که منشأ همه تحریم‌ها خرید تعدادی سانتریفیوژ دست دوم و آلوده به جای نو! بوده و در این قضیه در اصل سر ایران کلاه رفته، چه تضمینی وجود دارد که 12 سال دیگر باز هم گفته شود، آن روز سر ما کلاه رفت و ... که خود ماجرایی دیگر و مفصل و مجزاست.

حسین شمسیان